مقتل حضرت خدیجه کبری

مقتل حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها ـ وصیت نامه

وصیت هاى حضرت خدیجه سلام الله علیها

 حضرت خدیجه در آخرین لحظات زندگى وصایایى به شرح زیر به پیامبر اکرم(ص) نمود:
 ۱٫ براى او دعاى خیر کند.
 ۲٫ او را با دست خود در خاک قرار دهد.
 ۳٫ پیش از دفن در قبر او وارد شود.
 ۴٫ عبایى را که به هنگام نزول وحى بردوش داشت، روى کفن او قرار دهد.(۱)
 حضرت خدیجه که همه اموال منقول وغیر منقولش را به حبیب خود بخشیده بود، در مقابل فقط یک عبا مطالبه نمود و آن را مستقیماً طلب نکرد، بلکه به وسیله حضرت فاطمه سلام الله علیها تقاضا کرد.(۲) آنگاه پیک وحى فرود آمد وکفن بهشتى از سوى پروردگار از بهشت آورد.
 ام ایمن وام الفضل (همسر عباس) پیکر مطهر حضرت خدیجه(س) را شستشو دادند و براى آخرین بار وداع کردند.(۳)
 پیامبر(ص) رحمت نخست با عباى خود او را کفن کرد، آن گاه کفن بهشتى را بر روى آن قرار داد. حضرت خدیجه سلام الله علیها در آن لحظات آخر در مورد حضرت زهرا سلام الله علیها ابراز نگرانى کرد، اسماء بنت عمیس تعهد نمود که در شب زفاف او به جاى خدیجه(س) نقش مادرى ایفا کند.(۴)

 منابع:
۱٫      ابن حجر، الإصابه، ج ۴، ص ۲۷۵٫
۲٫      سیلاوى، الأنوار الساطعه، ص ۳۷۵٫
۳٫      شرهانى، حیاه السیّده خدیجه، ص ۲۸۲٫
۴٫      محلاتى، رباحین الشریعه، ج ۲، ص ۴۱۲٫

****************

مقتل حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها ـ در غم ازدواج فاطمه سلام الله علیها

عهد حضرت خدیجه(س)‌ در هنگام وفات با اسماء در مورد شب عروسی فاطمه(س)

اسماء گفت: هنگامى که خدیجه وفات کرد گریه مى‏نمود، به او گفتم: تو سرور زنان دو عالم هستى و گریه مى‏کنى؟ تو همسر رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم هستى که پیامبر با زبان خودش به تو وعده بهشت داده است ولى گریه مى‏کنى؟ گفت: چرا گریه نکنم در حالى که هر دخترى در شب زفافش نیاز به زنى دارد که مراقبش باشد و بدون سر و صدا نیازهایش را برآورده کند و من مى‏ترسم فاطمه بزرگ شود و چنین کسى را نداشته باشد. و من به او اطمینان دادم: اى خاتون من! بر ذمّه من این عهد باشد که اگر تا آن زمان زنده بودم، آن چه را که یک مادر براى دخترش انجام مى‏دهد انجام دهم. پس هنگامى که رسول خدا به زنان دستور داد تا از منزل فاطمه خارج شوند من ماندم، و فرداى آن روز که رسول خدا نزد على و فاطمه آمده بود مرا دید و پرسید: تو کیستى؟ گفتم: اسماء. فرمود: مگر نگفته بودم که از منزل فاطمه خارج شوید؟
گفتم: پدر و مادرم به فدایت! گفته بودى، و من نیز قصد تخلّف از فرمان شما را نداشتم، ولى با همسرتان خدیجه فلان عهد و پیمان را داشتم. وقتى پیامبر داستان عهد و پیمان مرا با خدیجه شنید، گریست و براى من دعا کرد.

متن عربی:

قَالَ عَلِیُّ بْنُ عِیسَى وَ حَدَّثَنِی السَّیِّدُ جَلَالُ الدِّینِ عَبْدُ الْحَمِیدِ بْنُ فَخَّارٍ الْمُوسَوِیُّ بِمَا هَذَا مَعْنَاهُ وَ رُبَّمَا اخْتُلِفَ الْأَلْفَاظُ قَالَ قَالَتْ أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَیْسٍ هَذِهِ حَضَرَتْ وَفَاهُ خَدِیجَهَ ع فَبَکَتْ فَقُلْتُ أَ تَبْکِینَ وَ أَنْتِ سَیِّدَهُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ وَ أَنْتِ زَوْجَهُ النَّبِیِّ ص مُبَشَّرَهٌ عَلَى لِسَانِهِ بِالْجَنَّهِ فَقَالَتْ مَا لِهَذَا بَکَیْتُ وَ لَکِنَّ الْمَرْأَهَ لَیْلَهَ زِفَافِهَا لَا بُدَّ لَهَا مِنِ امْرَأَهٍ تُفْضِی إِلَیْهَا بِسِرِّهَا وَ تَسْتَعِینُ بِهَا عَلَى حَوَائِجِهَا وَ فَاطِمَهُ حَدِیثَهُ عَهْدٍ بِصِبًا وَ أَخَافُ أَنْ لَا یَکُونَ لَهَا مَنْ یَتَوَلَّى أَمْرَهَا حِینَئِذٍ فَقُلْتُ یَا سَیِّدَتِی لَکِ عَلَیَّ عَهْدُ اللَّهِ إِنْ بَقِیتُ إِلَى ذَلِکِ الْوَقْتِ أَنْ أَقُومَ مَقَامَکِ فِی هَذَا الْأَمْرِ فَلَمَّا کَانَتْ تِلْکَ اللَّیْلَهُ وَ جَاءَ النَّبِیُّ ص أَمَرَ النِّسَاءَ فَخَرَجْنَ وَ بَقِیتُ فَلَمَّا أَرَادَ الْخُرُوجَ رَأَى سَوَادِی فَقَالَ مَنْ أَنْتِ فَقُلْتُ أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَیْسٍ فَقَالَ أَ لَمْ آمُرْکِ أَنْ تَخْرُجِی فَقُلْتُ بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ فِدَاکَ أَبِی وَ أُمِّی وَ مَا قَصَدْتُ خِلَافَکَ وَ لَکِنِّی أَعْطَیْتُ خَدِیجَهَ عَهْداً وَ حَدَّثْتُهُ فَبَکَى فَقَالَ بِاللَّهِ لِهَذَا وَقَفْتِ فَقُلْتُ نَعَمْ وَ اللَّهِ فَدَعَا لِی‏.
 

منابع:

بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار    ج‏۴۳    ۱۳۸    
زندگانى حضرت زهرا علیها السلام(روحانى)،۵۳۶،ترجمه: …..  ص : ۵۳۴

***************

مقتل حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها ـ بی تابی فاطمه(س)‌ در مرگ مادر

بی تابی فاطمه(س) در وفات مادر و بشارت پیامبر(ص) به وی

امام صادق علیه السّلام فرموده:
هنگامى که حضرت خدیجه رحلت نمود فاطمه علیها السّلام که کودکى بیش نبود دائماً خود را به رسول خدا علیه السّلام نزدیک مى‏کرد و در اطراف او مى‏گشت و مى‏گفت: اى رسول خدا! مادرم کجاست؟ ولى پیامبر به او پاسخى نمى‏داد و فاطمه به دنبال کسى بود که بتواند پاسخ این سؤال را از او بگیرد، و پیامبر خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم نیز در فکر بود که چه جوابى به او بدهد، در این حال جبرئیل بر او نازل گردیده و گفت: خداوند مى‏فرماید: به فاطمه سلام برسان و به او بگو که مادرت با آسیه همسر فرعون و مریم دختر عمران، در خانه‏اى است که در بهشت قرار دارد و دیوارهاى آن از طلا و ستونهاى آن از یاقوت سرخ است.
و فاطمه مى‏گفت: خدا سلام و سلامتى است، و سلام و سلامتى از او و به سوى اوست.
 
متن عربی:

رُوِیَ أَنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ خَدِیجَهَ لَمَّا تُوُفِّیَتْ جَعَلَتْ فَاطِمَهُ تَلُوذُ بِرَسُولِ اللَّهِ ص وَ تَدُورُ حَوْلَهُ وَ تَسْأَلُهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَیْنَ أُمِّی فَجَعَلَ النَّبِیُّ ص لَا یُجِیبُهَا فَجَعَلَتْ تَدُورُ عَلَى مَنْ تَسْأَلُهُ وَ رَسُولُ اللَّهِ لَا یَدْرِی مَا یَقُولُ فَنَزَلَ جَبْرَئِیلُ فَقَالَ إِنَّ رَبَّکَ یَأْمُرُکَ أَنْ تَقْرَأَ عَلَى فَاطِمَهَ السَّلَامَ وَ تَقُولَ لَهَا إِنَّ أُمَّکِ فِی بَیْتٍ مِنْ قَصَبٍ کِعَابُهُ مِنْ ذَهَبٍ وَ عُمُدُهُ مِنْ یَاقُوتٍ أَحْمَرَ بَیْنَ آسِیَهَ امْرَأَهِ فِرْعَوْنَ وَ مَرْیَمَ بِنْتِ عِمْرَانَ فَقَالَتْ فَاطِمَهُ إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّلَامُ وَ مِنْهُ السَّلَامُ وَ إِلَیْهِ السَّلَامُ.
 

منابع:

الخرائج « الخرائج و الجرائح، ج ۲ ص ۵۲۹ شماره ۴٫»
عوالم العلوم، ج ۱۱ ص ۱۱۴ ب ۳ ح ۱
امالى شیخ طوسى، ج ۱ ص ۱۷۸
 بحار الانوار، ج ۱۶ ص شماره ۱٫

***********************

مقتل حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها ـ گریه پیامبر(ص) در فراق

گریه پیامبر(ص) در فراق خدیجه پس از سال ها

امیر المومنین(ع)‌ در ماجرای خواستگاری از حضرت زهرا(س) این گونه می فرمایند که:

در بین راه با امّ ایمن خدمتکار پیامبر اکرم مواجه شدیم، و چون وى را از تصمیم خود آگاه نمودیم، گفت: شما این کار را انجام ندهید، بگذارید ما زنان این مطلب را با آن حضرت در میان بگذاریم زیرا سخن زنان در این باره بهتر در دل مردان جاى خواهد گرفت.
پس از این جریان من نزد امّ سلمه رفتم و او را از این موضوع آگاه نمودم، وى هم زنان پیغمبر اکرم را آگاه و جمع نمود، آنان به حضور پیامبر که در خانه عایشه بود رفتند و پس از اینکه در اطراف آن حضرت حلقه زدند گفتند:
اى رسول خدا! پدر و مادرمان به فداى تو! ما براى موضوعى نزد تو آمده‏ایم که اگر خدیجه زنده بود موجب روشنى چشمش مى‏شد.
امّ سلمه مى‏گوید: وقتى ما نام خدیجه کبرى را بردیم آن حضرت گریان شد و فرمود: مثل خدیجه پیدا نخواهد شد. خدیجه در آن هنگام که مردم مرا تکذیب کردند، مرا تصدیق نمود، و مرا با ثروت خود براى پیشرفت دین خدا یارى نمود.
خدا به من دستور داد خدیجه را به قصر زمرّدى که در بهشت دارد و هیچ رنج و زحمتى در آن نیست بشارت دهم.
 
متن عربی:

…فَلَقِینَا فِی طَرِیقِنَا أُمَّ أَیْمَنَ مَوْلَاهَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَذَکَرْنَا ذَلِکَ لَهَا فَقَالَتْ لَا تَفْعَلْ وَ دَعْنَا نَحْنُ نُکَلِّمُهُ فَإِنَّ کَلَامَ النِّسَاءِ فِی هَذَا الْأَمْرِ أَحْسَنُ وَ أَوْقَعُ بِقُلُوبِ الرِّجَالِ ثُمَّ انْثَنَتْ رَاجِعَهً فَدَخَلَتْ إِلَى أُمِّ سَلَمَهَ فَأَعْلَمَتْهَا بِذَلِکَ وَ أَعْلَمَتْ نِسَاءَ النَّبِیِّ ص فَاجْتَمَعْنَ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ کَانَ فِی بَیْتِ عَائِشَهَ فَأَحْدَقْنَ بِهِ وَ قُلْنَ فَدَیْنَاکَ بِآبَائِنَا وَ أُمَّهَاتِنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ قَدِ اجْتَمَعْنَا لِأَمْرٍ لَوْ أَنَّ خَدِیجَهَ فِی الْأَحْیَاءِ لَقَرَّتْ بِذَلِکَ عَیْنُهَا قَالَتْ أُمُّ سَلَمَهَ فَلَمَّا ذَکَرْنَا خَدِیجَهَ بَکَى رَسُولُ اللَّهِ ص ثُمَّ قَالَ خَدِیجَهُ وَ أَیْنَ مِثْلُ‏ خَدِیجَهَ صَدَّقَتْنِی حِینَ کَذَّبَنِی النَّاسُ وَ وَازَرَتْنِی عَلَى دِینِ اللَّهِ وَ أَعَانَتْنِی عَلَیْهِ بِمَالِهَا إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَنِی أَنْ أُبَشِّرَ خَدِیجَهَ بِبَیْتٍ فِی الْجَنَّهِ مِنْ قَصَبِ الزُّمُرُّدِ لَا صَخَبَ فِیهِ وَ لَا نَصَبَ…
 

منبع:

مناقب خوارزمى، ص ۳۴۲- ۳۵۴ شماره ۳۶۴

************************

مقتل حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها ـ وصیت

حضرت خدیجه علیها السلام در لحظات آخر عمر گرانقدر خویش به دخترشان فاطمه علیها السلام چنین گفتند:

یا حَبیبَتی! وَ یا قُرَّهَ عَینی! قَولی لِأَبیکِ اِنَّ اُمِّی تَقُولُ اَنَا خائِفَهٌ مِنَ القَبرِ اُریدُ مِنکَ رِدائکَ الَّذی تَلبِسُهُ حِینَ نُزُولِ الوَحیِ تُکَفِّنُنِی فیه.
هان ای محبوب دل مادر! نور دیده ام! به پدر گران قدرت بگو: مادرم می گوید: من از خانه قبر، شب اول قبر و تنهایی در قبر نگران و ترسانم، از شما تقاضا دارم که یکی از جامه های خویشتن را که به هنگام فرود فرشته وحی و دریافت پیام خدا و راز و نیازهای شبانه در بر می کردید به من هدیه کنید تا پس از مرگ، پیکرم با آن کفن گردد.
فاطمه علیها السلام تقاضای مادر را با پدر در میان گذاشت و پیامبر نیز بی درنگ ردای موردنظر را به فاطمه علیها السلام داد و او نیز با شادمانی آن را نزد مادر آورد.
هنگامی که آن بانوی گرامی جهان را بدرود گفت، پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم به مراسم غسل او پرداخت و هنگامیکه خواست بر بدن ایشان جامه آخرت بپوشاند به ناگاه جبرئیل فرود آمد و پس از رساندن سلام خدا پیام خداوند را رساند که می فرمود:
جامه آخرت خدیجه علیها السلام از سوی ما می باشد، چرا که او ثروت و امکانات خویش را در راه دین و آیین ما هزینه نمود و آن گاه آن جامه بهشتی را به پیامبر داد و آن حضرت هم بدن مطهرء خدیجه علیها السلام را نخست با ردای خویش، آن گاه با آن جامه اهدایی کفن کرد و در آرامگاه «معلّی» در دامنه
کوهی که بر فراز شهر مکه است به خاک سپرد.(۱)

منبع:

۱- ریاحین الشریعه، ج۲، ص۴۱۲٫